فرارو- محمد مهدی حاتمی؛ صحنه اقتصاد و سیاست در ایران مدتهاست که شاهد طرحهای بزرگ و ملی نبوده باشیم. در دهه ۱۳۶۰ و اوایل دهه ۱۳۷۰ خورشیدی، ایران فلج اطفال را ریشه کن کرد و طرح کنترل جمعیت را به اجرا گذاشت.
به گزارش فرارو، در همان دهه 1360، دانشگاه آزاد اسلامی آغاز به کار کرد که امروز میلیونها فارغ التحصیل هستند و از بدنه کارشناسی ارشد و همچنین نیروی کار ایران را تربیت کردهاند. در دهه ۱۳۸۰، با کلید خوردن عملیات عملیات میدان «پارس جنوبی»، بزرگترین مجتمع گازی در جهان شروع به کار کرد.
در دهههای اخیر هم طرح «هدفمند کردن یارانهها» اجرا شد که با وجود انتقاداتی که به آن تبدیل شد، به شکلی روشن باعث بهبود وضعیت فقر در ایران شد و آن را به عنوان شاخص «ضریب جینی» (ضریب جینی) نشان میداد، شکاف درآمدی را هم در ایران کاهش داد. طرح «مسکن مهر» هم مهمان داشت و دارد، اما هر چه بود اجرایش شجاعت زیادی میخواست.
در دهه ۱۳۹۰ خورشیدی و در دولت زمان روحانی هم «طرح تحول نظام سلامت» کلید خورد که میلیونها ایرانی را فاقد پوشش بیمهای را زیر چتر بیمه بیاورد و از این طریق حتی جمعیت زیر خط فقر را کاهش داد. (این طرح شکست خورد.)
در دولت کنونی هم طرح «نهضت ملی مسکن» آغاز شد که در ۴ سال، ۴ میلیون واحد مسکونی را به مصرف کننده نهایی و معضل مسکن در ایران را حل کند. برای بررسی و میزان موفقیت این طرح البته هنوز زود است.
اما اگر نگاهی دقیق به این روند در ۴ دهه گذشته بیندازیم، واضح است که چیزی در ایران تغییر کرده است: دولتهای ایرانی هر چه در زمان جلوتر میآییم، کمتر و کمتری برای اجرای طرحهای بزرگ داشتهاند.
در واقع، اگر طرحهای بزرگی که در دهههای گذشته اجرا میشوند و هر یک کمابیش به افزایش سطح رفاه ایرانیان ختم میشود، حالا مدتهاست که خبر از این طرحها نیست و هر چه بوده است یا شکسته میشود و یا اینکه از آن نتیجه میگیرد. به نفعِ عموم مردم، که به جیب طبقههای نوکیسه از مفسدان اقتصادی رفته است. اما چرا چنین شده و چرا باید نگران این روند باشیم؟
دولتهای رفاه ساز
در دهه ۱۳۶۰ و در زمانی که کشور درگیر جنگ و آشفتگیهای ناشی از انتقال حکومت بود، طرحهای بزرگی در ایران به مرحله اجرا گذاشته شدند و حالا که از آن زمان و از آن رویدادها فاصله گرفتهاند، واضح است که این طرحها واقعاً باعث بهبود ایرانیان میشوند. را بالا برده اند.
واکسیناسیون سراسری در برابر فلج اطفال، کاهش بسیار بالای باروری در کشور، طرحهای توسعه راههای روستایی و برق دار کردن روستاها، نهضت سوادآموزی و افزایش حدود 40 درصدی نرخ سواد در ایران، همگی طرحهایی بودند که در دهه 1369 آغاز شدند و تا میانه آغاز شدند. دهه ۱۳۷۰ به ثمر نشستند.
اجرای طرحهای بزرگ و ملی، حتی در دهه ۱۳۸۰ هم تداوم داشت. دولت خاتمی عملیات «پارس جنوبی» را آغاز کرد که بزرگترین پروژه از نوع خود در جهان بود. آن دولتها همچنین برای اولین بار از انقلاب، انتخابات «شورا شهر و روستا» برگزار میشود که مشارکت سیاسی در ایران ختم شد.
در دهه همان و در دولت احمدی نژاد هم «طرح هدفمند کردن یارانه ها» و نیز «طرح مسکن مهر»، با وجود تمام انتقاداتی که به آنها وارد شد و هنوز هم وارد شده است، نشان از عزم دولت ایران در اجرای طرحهای بزرگ دارند.
در دهه 1399 هم دولت اعتدال تلاش کرد طرح های بزرگی را به نام خود ثبت کند که مهم ترین آن ها در حوزه امنیت اجتماعی، «طرح تحول نظام سلامت» بود. در این طرح، همه ایرانیها زیر پوشش بیمه درمانی همگانی بیایند و در عین حال، پزشکان همگانی در بالا برود و ده هزار تخت بیمارستانی جدید هم با کمک سرمایه خارجی در ایران ساخته شدند.
در نهایت، اما دهها هزار تومان هزینه شد، سرمایهگذاری خارجی شد و رفتند و هیچ اتفاقی جز کاهش اعتبار دفترچههای بیمه نیفتاد. تنها فایده این طرح هم افزایش درآمد پزشکان بود و آن ها برندگان این طرح بودند.
دولت رئیسی هم اکنون میخواهد کاری شبیه به کارِ گذشتگان بکند: ساخت ۴ میلیون واحد مسکونی در طول ۴ سال. این طرح هم به اذعان خیلی از چیزها، از همین حالا نشانههای عدم موفقیت را بر پیشانی دارد و شوربختانه گوش دولتمردان به روی انتقادات بسته شده است. با این همه باید منتظر بود و امیدوار بود که این طرح دست کم به جایی برسد.
قلکی بزرگ به نام دولت
اما چرا چنین شد؟ چرا دولتهای ایرانی که هر زمانی علاقه دارند اجرای طرحهای بزرگ و میتوانستند اجرای طرحهای بزرگ را داشته باشند که میتوانستند از تک تک شهروندان ایرانی را متاثر کنند، حالا به زودی رسیدهاند که جز قلکی برای پرداخت حقوق کارمندانشان (آن هم به میزان ناکافی).
ارزیابیها نشان میدهند که از سال 1395 یا 1399 به این سو، دخل دولت ایران در زمینههای جاری تقریباً یکی است. به عبارت ساده دولت نمیتواند کار عمرانی بکند و تنها از پرداخت حقوق کارمندانش، امور مالی اش به شرکتهای دولتی و مواردی از این دست بر میآید. (چند ماه اخیر را میتوان مستثنی کرد، چرا که درآمدهای نفتی اوج گرفته اند.)
برخی از دادههای دیگر هم نشان میدهند که در حالی که در دهههای ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰، ایران به ازای هر ۲.۵ میلیارد دلار درآمد ارزی یک درصد رشد اقتصادی داشته است، نسبت به دهه ۱۳۸۰ تا امروز ۱۰ برابر شده و اقتصاد ایران در مقابل. درآمد هر 250 میلیارد دلار ارزی، صرفاً یک درصد رشد کرده است.
سرطان فاسد
پاراگراف بالا را یک بار دیگر بخوانید. معنی این عبارتها این است که پولها هرز میروند، درست مانند لوله آبی که هزاران سوراخ دارد و آب از سرمنشا به جایی که باید برسد، نمیرسد. اجازه بدهید با عدد و رقم را بررسی کنیم.
تولید ناخالص داخلی (GDP) در ایران اکنون به دلیل افت نرخ برابری ریال در برابر ارزهای خارجی به میزان پایین آمده، اما در چند سال گذشته در بزرگی تغییر نکرده است. جمعیت ایران هم نرخ رشد چشمگیری ندارد و در واقع، وضعیت گویی ثابت است. اما طی همین مدت، وضعیت معیشتی مردم افت کرده است. خیلی ساده: تولید همان است که بود، تعداد مصرف کنندگان هم کمابیش همان است که بود، اما وضع مردم بدتر شده است.
ترجمه عبارات بالا این است که عدهای ثروتمندتر شده و بیشتر فقیرتر شده است. این اتفاق در کشورهای دیگر مانند آمریکا هم در طی 4 دهه گذشته رخ داده و البته با وجود رشد چشم گیر تولید ناخالص داخلی، درآمدهای بزرگ آمریکایی ها ثابت مانده است. در واقع عدهای بسیار اندک از تبعات رشد اقتصادی منتفع شده و بقیه درجا زده اند.
دولتهای ایرانی اکنون بسیار بهتر از قبل میتوان طرحهایی ملی اجرا کرد که ماحصل آنها افزایش سطح رفاه ایرانیان باشد. این همان ماجرایی است که دولتها به قلک تبدیل میشوند و تبدیل به دولتها به قلک هم میشوند یعنی دلیل فساد.
فساد حتما معادلِ اختلاس بانکی یا ساخت یک ویلا در منطقه غیرمجاز نیست. همین که گروههایی خاص به بودجه عمومی دولت در ایران میرسند و اجازه نمیدهند پولی برای اجرای طرحهای ملی باقی بماند، یعنی فساد رخ داده است. اجرای طرحهای رفاه آفرین در ایران، نخست مستلزم رفع فساد است.