هلن بارولینی، رماننویس، مقالهنویس و شاعری که چالشهای یکسانسازی و همچنین پیروزیهای سخت رهایی فمینیستی را که زنان ایتالیایی آمریکایی تجربه کردهاند را بررسی کرد، در ۲۹ مارس در خانهاش در هاستینگز-آن-هادسون، نیویورک درگذشت. 97.
مرگ او توسط دخترش تئودولیندا بارولینی تایید شد.
خانم بارولینی که اهل سیراکیوز، نیویورک است و پدربزرگ و مادربزرگش در اواخر قرن نوزدهم از جنوب ایتالیا مهاجرت کردند، سفر آنها و بسیاری دیگر را به زندگی در “آمبرتینا” آورد. یک خانواده ایتالیایی آمریکایی تنها در حالی که با ریشه و هویت خود در سرزمینی جدید و با یک چشم انداز اجتماعی در حال تغییر کنار می آیند.
فرد گاردافه، مدیر مطالعات ایتالیایی آمریکایی در SUNY Stony Brook در لانگ آیلند و اکنون، گفت: «این مدونای ادبیات ایتالیایی-آمریکایی است که انتقال از یک مهاجر ایتالیایی به شهروند آمریکایی را مانند هیچ کتاب دیگری در ژانر خود نشان نمی دهد. یکی از استادان دانشگاه سیتی نیویورک، در مقاله ای در نیویورک تایمز در سال 1999، زمانی که کتاب دوباره منتشر شد، نقل شده است.
در طول دوران حرفه ای خانم بارولینی، کار او با این باور متحرک بود که زنان ایتالیایی آمریکایی، نه تنها به عنوان سوژه در ادبیات آمریکا، بلکه به عنوان نویسنده نیز کمتر به نمایش درآمده اند، و به عنوان یک گروه، آنها با آنچه او “پاک کردن مضاعف” می نامد، هر دو به عنوان ایتالیایی روبرو هستند. تئودولیندا بارولینی در یک مصاحبه تلفنی گفت.
او که در طول زندگی خود متعهد به ترویج شعر و ادبیات ایتالیایی بود، همیشه به دنبال گسترش تصویر مردمش در فرهنگ عامه فراتر از کلیشههای سبک «سوپرانو» بود و در عین حال به کسانی که قبلاً شنیده نشده بودند، صدا داد.
چنین باورهایی الهامبخش مجموعه تأثیرگذار او در سال 1985 از داستانهای کوتاه، خاطرات و اشعار، «کتاب رویا: گلچینی از نوشتههای زنان ایتالیایی آمریکایی» بود.
او در مصاحبهای در سال 1993 که در Melus، مجلهای که به ادبیات چند قومیتی اختصاص دارد، گفت: «فکر میکنم ادبیات ایتالیایی-آمریکایی، به اندازه کافی جالب، نه چندان به ادبیات مهاجران، بلکه به نوع ادبیاتی که با بیگانگان سروکار دارد، تعلق دارد. «یهودیان این کار را کردهاند و سیاهپوستان این کار را کردهاند. و آنها چهره های بسیار برجسته ای دارند – چهره های بسیار جالبی که از یک فرد منزوی در یک جامعه بیگانه ساخته اند.
او افزود: «سیاهها، یهودیها، ایرلندیها همگی سخنگویان خود را دارند. “چرا ایتالیایی ها نه؟”
هلن فرانسیس مولیکا در 18 نوامبر 1925 به دنیا آمد، بزرگترین فرزند آنتونی مولیکا، پسر مهاجران سیسیلی و مردی خودساخته که یک تجارت پررونق واردات و توزیع میوه و آنجلا (کاردامون) مولیکا، دختر مهاجران از کالابریا
خانم بارولینی که در طول دوران جوانی خود دانشجوی با استعدادی بود، در سال 1947 با درجه ممتاز از دانشگاه سیراکیوز فارغ التحصیل شد و پس از آن برای مطالعه فرهنگ، تاریخ و ادبیات ایتالیا به ایتالیا سفر کرد. سال بعد، او با همسر آینده اش، رمان نویس و شاعر ارجمند ایتالیایی، آنتونیو بارولینی، در فلورانس ملاقات کرد.
این زوج در سال 1950 ازدواج کردند، صاحب سه دختر شدند و یک دهه را بین ایتالیا و ایالات متحده گذراندند، جایی که خانم بارولینی مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته علوم کتابداری از دانشگاه کلمبیا گرفت. او همچنین به عنوان مترجم ادبیات ایتالیایی از جمله داستان های کوتاه همسرش که به زبان انگلیسی در نیویورکر منتشر شد، کار کرد.
در آن سالهای اولیه، او به ملوس گفت: «من شوهرم را نویسنده مهمتری میدیدم. بعد از اینکه شروع کردم به برقراری ارتباط بیشتر با خودم بود که گفتم، یک لحظه صبر کنید، میخواهم بنویسم. من نمی خواهم فقط حامل صدای دیگران باشم.»
خانم بارولینی با کمک مالی از بنیاد ملی هنر، کار روی “Umbertina” را آغاز کرد. بذر این ایده در سفری به کالابریا در سال 1965 به وجود آمد، جایی که او یک کیت خیاطی حلبی شکل قلب مانند مواردی را که توسط زنان روستایی ایتالیایی در روز مادربزرگش استفاده می شد، کشف کرد.
با در نظر گرفتن زمان و نقطه شروع، او با دقت در مورد شرایط تاریخی هر دوره ای که در کتاب به تصویر کشیده شده است، تحقیق کرد و به دلیل بتی فریدن، نویسنده کتاب برجسته «رمز زنانه» در سال 1963، حس فمینیستی را به روایت القا کرد. و دیگران. خانم بارولینی بعداً گفت: در حالی که ظاهراً داستانی از دیاسپورا است، “من هنوز فکر می کنم که “آمبرتینا” بیشتر یک بیانیه فمینیستی است.”
از خانم بارولینی علاوه بر دخترش تئودولیندا، دو دختر دیگر به نامهای نیکولتا و سوزانا بارولینی به یادگار مانده است. یک برادر، آنتونی مولیکا جونیور؛ و پنج نوه
خانم بارولینی در کتابهای بعدی مانند «کیاروسکورو: مقالاتی درباره هویت» و «روی دیگر آنها: شش زن آمریکایی و فریب ایتالیا» به موضوعات و مضامینی که «آمبرتینا» را پیش بردند، بازگشت.
او در مصاحبه ملوس با اشاره به زنان مهاجری مانند اجدادش گفت: «حماسه آنها در زندگی آمریکایی بود، و باید نوشته شود، زیرا آنها که زندگی می کردند هیچ دفتر خاطراتی نداشتند. اما ما نوادگان میتوانیم بنویسیم و بگوییم، و اکنون زمان آن است که آخرین آنها از بین بروند.»