پس از اینکه دفتر تحقیقات فدرال روز دوشنبه املاک مار-آ-لاگو دونالد ترامپ را در پالم بیچ فلوریدا جستجو کرد – رویدادی خارقالعاده در تاریخ ایالات متحده – رئیسجمهور سابق و متحدانش بلافاصله شروع به زوزه کشیدن از ترامپ کردند. تحت آزار و اذیت
ترامپ بیانیهای صادر کرد که در آن گفت «خانه زیبا» او «در حال حاضر تحت محاصره، یورش و اشغال است» و «تا به حال برای رئیسجمهوری ایالات متحده چنین اتفاقی نیفتاده است». از این چارچوب قربانیان کنار گذاشته شد که این خیلی یک اقدام نبود، بلکه یک واکنش بود – واکنشی به یک رئیس جمهور فاسد در سطحی که این کشور قبلاً هرگز ندیده است.
ترامپ در بیانیه خود، البته با اشاره به شخص سوم خود، نوشت که “آزار و شکنجه سیاسی رئیس جمهور دونالد جی. ترامپ سال هاست ادامه دارد” و “فقط هرگز پایان نمی یابد.”
کلمه محوری آنجا «آزار و شکنجه» بود.
آزار و اذیت یک مفهوم اجتماعی قدرتمند است. مردم را به همدردی و دفاع از کسانی که تصور می شود مورد ظلم واقع شده اند، تحریک می کند. خشم حق را بر می انگیزد. و برتری اخلاقی رنج طولانی را ایجاد می کند.
برای مثال، محور داستان سه دین ابراهیمی – مسیحیت، یهودیت و اسلام – وجود آزار و اذیت و غلبه نهایی بر آن است.
داستان سرچشمه خود آمریکا مربوط به کشوری است که در اثر آزار و اذیت مذهبی به وجود آمده است، زیرا گروهی از جدایی طلبان انگلیسی در جستجوی مکانی بودند که بتوانند آزادی مذهبی را تجربه کنند.
و بسیاری از مشهورترین شخصیتهای تاریخی در سراسر جهان – گالیله، جوآن آو آرک، مهاتما گاندی، نلسون ماندلا – مورد آزار و اذیت قرار گرفتند.
در طول تاریخ، آزار و شکنجه سیاسی کل جمعیت منجر به جنایات وحشتناک علیه بشریت شده است. برخی تا به امروز ادامه دارند، مانند ظلم چین به اویغورها و دیگر اقلیت های قومی عمدتا مسلمان در منطقه شمال غربی سین کیانگ که در معرض اردوگاه های توقیف و عقیم سازی اجباری قرار دارند.
در ژانویه سال گذشته، وزیر امور خارجه مایک پمپئو آن را یک نسل کشی مداوم خواند و گفت که “ما شاهد تلاش سیستماتیک برای نابودی اویغورها توسط حزب-دولت چین هستیم.”
اما در کنار این داستانهای آزار و شکنجه واقعی، رذلهایی هستند که وانمود میکنند مورد آزار و اذیت قرار گرفتهاند و همان غرایز دفاعی انسانی را در مردم فعال میکنند که روایتهای واقعی انجام میدهند.
سیاست آمریکا همچنان توسط آزار و اذیت دیکته می شود. هم تکرار تاریخی و هم مدرن آزار و شکنجه زنان، LGBTQ و اقلیت های نژادی، قومی و مذهبی وجود دارد. در جایی که پیشرفت هایی حاصل شده است، به طور کلی، اغلب توسط لیبرال ها تحت فشار قرار گرفته و محافظه کاران در برابر آن مقاومت کرده اند.
اما با آن پیروزی های لیبرال، محافظه کاران خود را به عنوان طبقه جدید تحت تعقیب دیدند و نقش ها را تغییر دادند. محدود کردن توانایی آنها برای تبعیض برای آنها یک بار ناروا بود.
آنها آزار و شکنجه فرضی خود را در مذهب، چیزی که الیزابت آ. کاستلی، استاد دین کالج بارنارد، «مجموعه آزار و شکنجه مسیحی» مینامد، انجام دادند. او در سال 2007 نوشت: «هیچ منشأ دقیقی برای این مجموعه وجود ندارد»، «اگرچه فعالیتهای سیاسی سازمانیافته تحت نشانههای «آزار و اذیت مذهبی» و «آزادی مذهبی» قطعاً در دهه گذشته رشد قابلتوجهی داشته است و مهمترین آن در دوران پسا زمینه 11 سپتامبر.”
همانطور که کاستلی روز چهارشنبه به من گفت، انتخابات ریاست جمهوری باراک اوباما از یک طرف و ترامپ از سوی دیگر این پیچیدگی را تشدید کرده است و به محافظه کاران حتی بیشتر احساس از دست دادن و تحت محاصره را القا کرده است.
من میتوانم استدلال کنم که کل جنبش MAGA از این زاده شد که ترامپ به ایدئولوژی محاصرهای که بسیاری از آمریکاییها دارند – تئوری جایگزینی سفیدپوستان، تهاجم مهاجران و از دست دادن فرهنگ – و خود را به عنوان مسیح و شهید بالقوه آنها بهعنوان اسلحه استفاده کرد.
جنبش ترامپ توسط چیزی که ویلیام ای. کانولی نظریهپرداز سیاسی «ماشین رزونانس انجیلی-سرمایهداری» مینامد، پشتیبانی شد.
امروز چه ارتباطی بین مسیحیت انجیلی، سرمایه داری کابوی، رسانه های خبری الکترونیکی و حزب جمهوری خواه وجود دارد؟ کانولی در مقالهای که در سال 2005 نوشت، پرسید. او با اشاره به اینکه این گروهها همیشه آموزههای مذهبی و اقتصادی یکسانی ندارند، استدلال کرد که حساسیت گستردهتر چیزی است که آنها را به هم متصل میکند. او نوشت: «این مجموعه با طنیناندازی احساسات انجیلی و شرکتی با هم تبدیل به یک ماشین قدرتمند میشود، و هر یک را به جنبش بزرگتری میکشاند که اهمیت تفاوتهای اعتقادی بین آنها را کاهش میدهد.»
کانلی نظریه پردازی کرد که این گروه های به ظاهر متفاوت با نوعی اگزیستانسیالیسم معنوی به هم پیوند خورده اند و نوشت که «بی رحمی، افراط گرایی ایدئولوژیک، آمادگی دفاع از ایدئولوژی بازار در مقابل شواهد قابل توجه و اجبار برای ایجاد یا چشم پوشی از رسوایی ها علیه هر طرفی که مخالف دید آنها از جهان بیانگر تمایلی اساسی نسبت به بودن در جهان است.»
من فکر نمی کنم ترامپ این را در سطح فکری درک کند یا حتی از آن آگاه باشد. من باور نمی کنم مرد بخواند. اما در میل خودخواهانه و هوسانگیز خود برای دزدی و پیشرفت، عملکرد دستگاه – و نحوه بهرهبرداری از آن – را در سطح روده درک میکند.
روز دوشنبه، ترامپ بار دیگر مدعی شد که تلاشها برای پاسخگویی به او دلیلی بر آزار و شکنجه سیاسی است و پیروانش به دفاع از او پرداختند.
در واقع، گزارشهایی مانند گزارش رویترز در روز سهشنبه ادعا میکنند که بازرسی از خانه ترامپ ممکن است در واقع او را تقویت کرده باشد، و او را در “نقطه شیرین سیاسی” خود قرار داده است، و به او اجازه میدهد قربانی “نیروهای نهادی” – Deep State – “در زمانی که به نظر می رسید کنترل او بر حزب در حال لغزش است.»
برای ترامپ، سیاست آزار و اذیت هم پوشش امنیتی و هم سلاح انتخابی اوست.