چگونه انتخاب می کنید که کجا بروید؟
بستگی دارد. هر سفری متفاوت است. من چند سال پیش به آسیای جنوب شرقی رفتم زیرا می خواستم آن را در 40 سالگی تجربه کنم و ببینم که چگونه با تجربه من در 20 سالگی مقایسه می شود. من در دوران همهگیری ازدواج کردم و برای دیدن خانواده همسرم در نروژ رفتیم. این زبان عامیانه در صنعت سفر وجود دارد که میگوید رفتن به مکانها به دلیل داغ یا مد روز است. برای من عجیب است. چرا علایق و سرگرمی های خود را به سفر خود هدایت نمی کنیم؟ چرا به نیوزلند نمی روید زیرا عاشق راگبی هستید؟ چرا برای شراب یا باله به فرانسه نمی روید؟ مهم نیست که چه چیزی شما را به مکانی می برد – مهم این است که وقتی به آنجا می رسید چه کاری انجام می دهید.
چگونه برای یک سفر برنامه ریزی می کنید؟
من از علاقه مندان به تحقیق و شناخت گزینه هایم اما نه سرنوشتم هستم. بخشی از جذابیت سفر به یک مکان این است که شما با واسطه با آن مکان آشنا می شوید. شما یک روز، یک هفته، یک ماه بعد از سفرتان باهوش تر از آن چیزی هستید که در خانه نشسته بودید و برنامه ریزی سفر را انجام می دادید. من فکر می کنم یکی از بدترین کارهایی که می توانید انجام دهید این است که برنامه سفر خود را مدیریت کنید. تحقیق عالی است، اما به همان اندازه مهم است که مایل باشید آن را کنار بگذارید و اجازه دهید سفر شما را غافلگیر کند.
بسیاری از مردم – از جمله شما – در مورد سفر به عنوان استعاره ای از زندگی صحبت کنید. سفر در مورد انسان بودن به ما چه می آموزد؟
فکر می کنم به ما یادآوری می کند که توجه به یک لحظه یا یک مکان مهم است، چه آن طرف دنیا باشد چه در خانه. ما نمی رقصیم تا به انتهای رقص برسیم. هر قدم مایه لذت است با سفر، رسیدن به نقطه ای از لیست نیست. این در مورد سرزندگی است که ما در هر مرحله از سفر احساس می کنیم. ما به گونه ای توجه می کنیم که به ما دیدگاهی در مورد اینکه چه کسی هستیم و چه کسی می توانیم باشیم می دهد. ما به گونه ای توجه می کنیم که می تواند به ما یادآوری کند که چه چیزی مهم است. ما به گونه ای توجه می کنیم که به ما یادآوری می کند که می توانیم این کار را در خانه انجام دهیم.
خانه شما کجا یا کجاست؟
وقتی جوانتر بودم، این سؤال برای من سختتر بود. فکر میکردم در مکانی شیک زندگی کنم – پورتلند، اوره، نیویورک، خارج از کشور. من با این ایده زندگی می کردم که تو خانه را ترک کنی تا دوباره آن را پیدا کنی. در سال 2005، با الهام از نحوه جمع آوری منابع توسط افراد دیگر، 30 هکتار زمین در کانزاس با والدینم خریدم. من این سورپرایز لذت بخش از آمدن به دور کامل را داشتم. همچنین جایی بود که من اولین قرار بامبل خود را با همسرم در طول همه گیری انجام دادم. حالا، خانه همان جایی است که او هست.
چه چیزی مردم را از سفر یا ولگردی باز می دارد؟
ترس. ما به سختی به خودمان اجازه می دهیم. من این را به شکل سوالاتی مانند “چگونه پول خود را برای انجام این کار پس انداز می کنید؟” می شنوم. یا «این مکان امن است؟» اما آنچه مردم واقعاً می پرسند این است: “چگونه به خودم اجازه انجام این کار را بدهم؟” لذت سفر با انتظار آغاز می شود. حتی اگر در حال برنامه ریزی سفری هستید که برای آن پس انداز کرده اید، کار را لذت بخش تر می کند. سفر واقعاً زمانی شروع می شود که از بهانه جویی دست بردارید.
من طرفدار زیاد برنامه ریزی نیستم، اما تحقیق می تواند اطمینان بخش باشد. شاید شما یک مادر چهار فرزند در ویرجینیا هستید. خوب، «سفر خانوادگی» را در گوگل جستجو کنید، و خواهید دید که افراد دیگر در حال انجام کاری هستند که شما می خواهید انجام دهید. افرادی که از شما خوش شانس تر یا ثروتمندتر نیستند، این کار را انجام می دهند. افرادی هستند که بر این ترس ها غلبه کرده اند و شما هم می توانید.