تابستان گذشته در پشت بام هتل اینترکانتیننتال بارکلی در منهتن، گروه کوچکی از مردم با هیبت به آسمان صبحگاهی غیرقابل توجهی که توسط آسمانخراشهای میدتاون محصور شده بود، خیره شدند. یکی گفت: “اوه خدای من، نگاه کن.” یکی دیگر گفت: “تمام زندگی من هرگز چنین چیزی را ندیده ام.”
برای بازیگران جوانتر آنجا برای کمک به بازسازی شب 14 اوت 2003، آنچه که «دیدند» نیاز به جهشی از تخیل داشت. اما به لطف جادوگری پس از تولید، بینندگان سری جدید «شهر در آتش» که در 12 می در Apple TV+ پخش میشود، خواهند دید که برای نیویورکیها در طول خاموشی سراسر منطقه آن شب چه چیز فوقالعادهای بود: آسمان شب پر از ستاره.
خاموشی سال 2003 در مقایسه با خاموشی سال 1977 انرژی مشترکی داشت، که در رمان گارث ریسک هالبرگ “شهر در آتش” که مجموعه اپل بر اساس آن ساخته شده است، به طور برجسته ای به چشم می خورد. اما برای سازندگان سریال، استفانی ساویج و جاش شوارتز، خاموشی سال 03 یکی از چندین مشابه تاریخی بود که آنها را مطمئن کرد که می توانند معمای 900 صفحه ای هالبرگ در مورد پانک، عشق جوان و هرج و مرج را از یک دوره تغییر شدید به دوره دیگر منتقل کنند: دوران پس از 11 سپتامبر همانطور که در اواخر دهه 70، آینده شهر نیویورک نامشخص به نظر می رسید و صحنه راک زیرزمینی آن حیاتی بود.
زمان Strokes و Friendster بود. بله بله بله و آغاز تلاش های بحث برانگیز شهردار بلومبرگ برای تغییر منطقه. همچنین… 20 سال پیش در حال حاضر، آن را برای چرخه نوستالژی آماده کرده است.
چیس سوئی واندرز، 26 ساله، که نقش سامانتا زن جوان، دانشجوی سال اول دانشگاه نیویورک که عکس های آنالوگ می گیرد، مجله ای منتشر می کند و شیفته گروهی خیالی در مرکز شهر به نام Ex Post Facto است، می گوید: «من کاملاً اوایل دهه 2000 را عاشقانه دوست دارم. بازی کردن جنبهی بدون فناوری آن دوره زمانی که فقط با تلفن خانهاش با کسی تماس میگیرید، بسیار سرگرمکننده بود، مثلاً: ظهر در پارک میدان تامپکینز با من ملاقات کنید، و اگر آنجا هستید، عالی است. اگر نه، شخص دیگری را در آنجا پیدا میکنم تا با او معاشرت کنم.»
آن دوره نیز، بسیار مهم، عمدتاً توسط مجموعههای فیلمنامهنویسی مدرن ناشناخته بوده است. پس چالشی که ساویج و شوارتز با آن روبهرو بودند، دو جنبه بود: آیا آنها میتوانستند در مورد روح آشفته رمان دهه 70 عدالت را رعایت کنند در حالی که خط زمانی را به مدت ربع قرن تغییر میدادند؟ و آیا آنها به نوبه خود می توانند عدالت را در مورد روح سال 2003 به گونه ای اجرا کنند که امروز طنین انداز شده است؟
به نظر میرسید که وایت اولف، بازیگر نقش اول مرد جوان، چارلی، اینطور فکر میکرد. یک بچه ساده لانگ آیلند که پدرش در 11 سپتامبر درگذشت، چارلی به تازگی شهر را کشف می کند، پس از دوست داشتنش، سامانتا، از یک فروشگاه موسیقی و محل پخش موسیقی به دیگری – و در نهایت وارد دنیای جنایتکاران می شود. الف نیز مانند چارلی، تازه وارد به نیویورک است. او در سال 2003 به دنیا آمد.
او گفت: «فکر میکنم آن احساس انتقالی از یک دوره به دوره دیگر برای من بسیار جذاب است، زیرا احساس میکنم در یک دوره بسیار انتقالی در زندگیام هستم.» و من احساس میکنم که این نمایش حس بزرگ شدن و تغییر را در بر میگیرد.»
سال 2003 یک ستاره شمالی برای ساویج و شوارتز است، اما نه به این دلیل که آنها آن را در میان مهمانیهای بروکلین گذراندند. آن سال بود که درام موفق شوارتز از فاکس “The OC” برای اولین بار عرضه شد. (سوج یک تهیه کننده و نویسنده اجرایی بود و بعداً هر دو با هم «Gossip Girl» را ساختند.)
اگرچه «The OC» در جنوب کالیفرنیا جریان داشت، موسیقی متن پرهیاهوی آن به ارائه موسیقی مستقل آن دوره – از جمله کارهای نیویورکی مانند Walkmen، Interpol و LCD Soundsystem – به مخاطبان اصلی کمک کرد.
ساویج گفت، همانطور که آنها ایده های سریالی طوفان فکری را با اپل شروع کردند، “شهر در آتش” در لیست طولانی “پروژه های رویایی” قرار داشت. این کتاب تا پیش از انتشار در سال 2015 سر و صدای زیادی به همراه داشت و اسکات رودین قبل از اینکه حتی قرارداد انتشار داشته باشد، برای فیلمی انتخاب شد. Savage و Schwartz وقتی متوجه شدند که حقوق صفحه نمایش دوباره در دسترس است، شگفت زده شدند.
شوارتز گفت، با این حال، آنها مطمئن نبودند که جهان به نمایش دیگری نیاز دارد که در دهه 70 نیویورک اتفاق بیفتد، “و همچنین دهه 70 اکنون، برای مخاطبان – 50 سال پیش بود. بنابراین کمی انتزاعی می شود.»
سال 2003 کمتر انتزاعی بود. اما خطرات دیگری نیز به همراه داشت.
ساویج که میدانست این تغییر «بسیار اساسی بود» گفت: «از صحبت با گارث عصبی بودیم.» هالبرگ از این ایده خوشش آمد. به گفته ساویج، او «درباره این واقعیت که از دهه 70 برای نوشتن در مورد دوره معاصری که در آن زندگی میکرد و در آن مینوشت، استفاده میکرد بسیار صحبت کرد.»
او و شوارتز امیدوارند که نمایش آنها به طور مشابه به امروز مربوط شود.
شوارتز گفت: «آن دوره از دهه 70 زمانی بود که مردم این سوال را مطرح می کردند که آیا شهر نیویورک قرار است به عنوان یک شهر زنده بماند یا خیر. سؤالاتی مطرح می شد.» در طنین تلخ دیگری، زمانی که تولید نمایش شروع شد، بیشتر منهتن به دلیل کووید بسته شد. او گفت که این همچنین “ترس های زیادی را در مورد زنده ماندن شهر نیویورک ایجاد کرد.”
The OC ارزش درست کردن موسیقی را به Savage و Schwartz آموخته بود – اما اگر چیزی باشد، این موضوع با “City on Fire” بسیار مهمتر بود. صحنهها در کلوبهای تیرهآلود اتفاق میافتند که در آن کارن او (با استفاده از فیلمهای آرشیوی به هم متصل شده است) روی صحنه زوزه میکشد. یکی از شخصیتهای اصلی، ویلیام، با بازی نیکو تورتورلا، خواننده سابق Ex Post Facto است که درگیر تیراندازی میشود که ممکن است شامل خانواده اوپر ایست ساید شود. (خواهر او، ریگان، توسط جمیما کرک بازی میشود.) موسیقی متن فیلم قاتل است. موسیقی همیشه حضور دارد.
تورتورلا، 34 ساله، گفت: “به طور کلی موسیقی پس از 11 سپتامبر، من فکر می کنم، ما در حال حاضر چیزی شبیه به آن را تجربه می کنیم، فقط موسیقی پس از همه گیری.” “این فقط، مانند، مبارزه برای زندگی وجود دارد که در صدا وجود دارد، این آزادی.”
زنده کردن Ex Post Facto – و تکرار بعدی آن، Ex Nihilo – پروژه جانبی موسیقایی خودش بود. برای این کار، ناظر موسیقی، جاناتان لیهی، گروه کوچکی از ترانهسراها را گرد هم آورد تا آهنگهای اصلی را بنویسند و نمایش دهند، که تهیهکنندگان موسیقی، Abe Seiferth و Jason Hill آنها را به ضبطهای کامل و اجرای زنده در نمایش تبدیل کردند. (هیل همچنین موسیقی متن را ساخته است.) تورتورلا و مکس میلنر، که نقش جانشین ویلیام در گروه را ایفا می کند، آواز را انجام دادند. اپل قصد دارد این آهنگ ها را به صورت آنلاین و در نسخه محدود وینیل منتشر کند.
لیهی گفت: “این کار غیرممکن است که موسیقی را در این زمان و مکان بسیار خاص به صدا در بیاوریم، اما همچنین: اصلاً آن را به صدا ندهید، مثل اینکه دارید کسی را از بین می برید.” بنابراین ما سعی کردیم آن سوزن را نخ کنیم.
برای هر کسی که در سال 2003 در نیویورک بود، خاطرات کمی غبارآلود شده است. (برای ثبت: تابستانی بود که من به اینجا نقل مکان کردم، در 24 سالگی.) اما برخی لحظات واضح باقی می مانند – شاید با تنش های لحظه ای مهر و موم شده باشند. وقتی چراغ ها خاموش شد، هیچ غارت و آتش سوزی گسترده ای مانند سال 77 رخ نداد. اما همانطور که هالبرگ از طریق تلفن به من یادآوری کرد، “یک مشت تند و تیز وحشت” رخ داد، جایی که همه فکر کردند، “اوه خدای من، آیا دوباره اتفاق می افتد؟ آیا این یک حمله تروریستی است؟»
آنچه در پی آمد، همانطور که او بیان کرد، “دمی بلند از این آرامش شیرین” بود. بسیاری از شهر به نوعی کارناوال خیابانی تبدیل شد، زیرا بودگا ها و سوپرمارکت ها در تلاش بودند تا آبجو و خنک کننده های گوشت گرمایش را خالی کنند.
برخی چیزها از سال 2003 تغییر چندانی نکرده اند، که این نمایش در توجه خود به موضوعاتی مانند طبقه، نژاد و اصیل سازی نشان می دهد. خاویر کلاید، 29 ساله، که نقش دوست پسر ویلیام، مرسر، مرد سیاهپوستی جوانی را بازی میکند که به دروغ در تیراندازی مظنون است، میگوید: «اینها مضامینی هستند که صادقانه در طول تاریخ بشریت ادامه خواهند داشت. مهم نیست در چه دوره زمانی این چیزها به ما ارائه می شود، آنها همیشه طنین انداز خواهند شد.
اما اگر نمای «شهر در آتش» کمی به رنگ رز باشد، این یک سنت نیویورکی است. در سال 2003 بچه های باحال از اینکه موسیقی جدید چقدر مشتق شده بود شکایت کردند – تا به حال نام Stooges را شنیده اید؟! – و منهتن قبلاً در مقایسه با روزهای نیمه شب CBGB و دزدی های مکرر چقدر اهلی به نظر می رسید.
به نظر می رسد امروز نیز از این قاعده مستثنی نیست.
سوئی واندرز با خنده گفت: «اگر همه ما بتوانیم روی یک چیز توافق کنیم، این است که فناوری در بسیاری از مواقع بد است. یکی از الهامبخشترین بخشهای نمایش برای او نحوه پرسیدن آن بود، همانطور که او میگفت: «مردم قبل از عصر دیجیتال چگونه با هم ارتباط برقرار میکردند؟»
او ادامه داد: “هر چیزی که پیش بیاید، هرج و مرج یا ارتباط، حداقل مردم در حال ارتباط هستند.”
پس شاید بچه ها خوب باشند. حداقل، اولف – در 19 سالگی، جوانترین عضو بازیگران اصلی – آنقدر عاقل به نظر می رسید که بتواند درگیر مشکلاتی شود که شخصیتش می کند.
او در مورد شهر تازه پذیرفته شده اش گفت: «همیشه یک چرخه وجود دارد. “مردم وارد می شوند و آن را تغییر می دهند. و این همان چیزی است که من یاد میگیرم زیبایی نیویورک است: اینجا یک سنت وجود دارد، اما همچنین فضای زیادی برای آزمایش وجود دارد که هر چند سال یک بار به یک شهر کاملاً متفاوت تبدیل میشود.
و این برای من چیزی شبیه به نیویورک است.