فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای که این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
بالابلند عشوه گر نقش باز من
کوتاه کرد قصه زهد دراز من
دیدی دلا که آخر پیری و زهد و علم
با من چه کرد دیده معشوقه باز من
میترسم از خرابی ایمان که میبرد
محراب ابروی تو حضور نماز من
گفتم به دلق زرق بپوشم نشان عشق
غماز بود اشک و عیان کرد راز من
مست است یار و یاد حریفان نمیکند
ذکرش به خیر ساقی مسکین نواز من
یا رب کی آن صبا بوزد کز نسیم آن
گردد شمامه کرمش کارساز من
نقشی بر آب میزنم از گریه حالیا
تا کی شود قرین حقیقت مجاز من
بر خود چو شمع خنده زنان گریه میکنم
تا با تو سنگ دل چه کند سوز و ساز من
زاهد چو از نماز تو کاری نمیرود
هم مستی شبانه و راز و نیاز من
حافظ ز گریه سوخت بگو حالش های صبا
با شاه دوست پرور دشمن گداز من
شرح لغت: بالا بلند: دلبر بلندقامت/ معشوقه باز: شاهد باز و زیباپرست
تفسیر عرفانی:
معشوق بلندبالای من داستان زهد قدیسی و طولانی را کوتاه نمود. مقصود او از این شعر است که، عاشقان واقعی سرگشته اند و هر لحظه در دوگانگی به سر میبرند. در واقع آنها جهت دیدار دوست شادمان اند، اما به واسطه راه پر پیچ و خم عشق پیوسته در اضطراب و غم به سر میبرند و خواهان آنند تا عنایتی از سوی دوست چاره سازشان و راه عشق را برایشان هموار کنند.
تعبیر غزل:
زیباییهای ظاهری ات را با زیباییهای باطنی قرین کن تا ارزش. قدر تو دو برابر شود. همه زیباییها نعمت الهی است که باید قدر آن را دانست.